ناقص است. چنين انساني حريص است، خونريز است، بخيل و ممسك است، كافر است، از حيوان پستتر است.
در قرآن آياتي آمده است كه روشن ميكند انسانِ ممدوح چه انساني است و انسانِ مذموم چه انساني است. از اين آيات استنباط ميشود كه انسانِ فاقد ايمان و جدا از خدا انسان واقعي نيست. انسان اگر به يگانه حقيقتي كه با ايمان به او و ياد او آرام ميگيرد بپيوندد دارنده همهي كمالات است و اگر از آن حقيقت ـ يعني خدا ـ جدا بماند درختي را ماند كه از ريشهي خويشتن جدا شده است. ما به عنوان نمونه دو آيه را ذكر ميكنيم:
ـ وَ الْعَصْرِ ـ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ ـ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ.[1]
«سوگند به عصر، همانا انسان در زيان است، مگر آنان كه ايمان آورده و شايسته عمل كرده و يكديگر را به حق و صبر و مقاومت توصيه كردهاند.»
ـ وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ.[2]
«همانا بسياري از جنّيان و آدميان را براي جهنم آفريدهايم (پايان كارشان جهنم است)، زيرا دلها دارند و با آنها فهم نميكنند،چشمها دارند و با آنها نميبينند، گوشها دارند و با آنها نميشنوند. اينها مانند چهارپايان بلكه راه گم كرده ترند.»