بد نيست بدانيم كه جايگاه و منزلت انسان در بين موجودات ديگر چگونه است. آيا برتر از بخشي از آنها ميباشد يا برتر از همه ي موجودات يا اصلا بر هيچ موجودي برتري ندارد؟ و اگر برتري دارد آيا ذاتا برتري دارد يا اينكه اكتسابا ميتواند برتري پيدا كند؟ براي بحث در اين زمينه، بايد آياتي كه به نحوي خبر از برتري انسان ميدهد را بررسي كنيم و بعد با نقل برداشتهايي كه از اين آيات شده است، ببينم جايگاه و منزلت انسان در قرآن چگونه ميباشد؟ براي اينكه بحث از قرآن شروع شود ما اول خودمان را در محضر قرآن قرار ميدهيم تا ببينيم انساني را كه خداوند خليفه ي خود معرفي ميكند، اشرف مخلوقات و موجودات هم هست يا خير.
«لقد كرمنا بني آدم وحملناهم في البر والبحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفصيلا» .[1]
«ما آدميزاد را گرامي داشتيم و آنها را در خشكي و دريا (بر مركبهاي راهوار) حمل كرديم و از انواع روزيها پاكيزه به آنان روزي داديم و آنها را بر بسياري از موجوداتي كه خلق كرديم برتري بخشيديم» .
آنچه علامه طباطبائي ـ رحمه الله ـ در الميزان به آن اشاره كرده است در رابطه با علت گرامي داشتن انسان بر ساير مخلوقين عبارتند از:
1. قوه نطق داشتن.
2. تعديل القامة بودن.
3. انگشتان دست انسان جوري است كه قادر است خيلي كارها را انجام دهد.
4. با دست غذا خوردن.
5. خط نوشتن.
6. حسن صورت.
7. تسلط بر بسياري از مخلوقين و مسخر كردن.
8. آفرينش ابوالبشر به دستخداوند.
9. قرار دادن ـ محمد صلي الله عليه و آله و سلم ـ از انسانها.
بعضي از اين اوصاف نه گانه متفرع بر عقل هستند مانند:
الف) نطق وحرف زدن، ب) خط نوشتن، ج) تسلط بر غير پيدا كردن.[2]
بنابراين، عقل هم به عنوان دهمين عامل برتري شمرده ميشود; زيرا همان طور كه علامه ـ رحمه الله ـ بيان فرمودهاند، بخشي از اين صفات به عقل برميگردند.
نكته ديگر كه در اين آيه قابل توجه است آن كه مفسران، كلمه «كثير» را به معني موجودات مادي كه حيوانات و جن ميباشند تفسير كردهاند و شامل ملائكه كه تحت تاثير نظام مادي نميباشند نميدانند.
و بعضي گفته اند مراد از تكريم در آيه, بهره مندي از نعمت هاي دنيا است و مقصود از تفضيل در آيه نيز بهره مندي از نعمت هاي آخرت مي باشد.
مسئله تفضيل در آيات ديگر نيز آمده، مانند: «يا بني اسرائيل اذكروا نعمتي التي انعمت عليكم واني فضلتكم علي العالمين» .[3]
و در آيه ديگر باز تعبير «علي العالمين» آمده است «وكلاً فضلنا علي العالمين» .[4]
مفسران عالم را به معني جماعتي از مردم گرفتهاند مانند: عالم عرب، عالم روم... و آيه دوم را چنين معني كرده كه همه پيامران را از حيث منزلتبر عالمهاي زمان خودشان برتري دادند ; زيرا هدايتخاصه خداوند بلاواسطه شامل آنها شده بود ولي ديگران به واسطهي اينها، هدايت شاملشان شده بود.
و احتمال دارد بر جميع مردم برتري داده شده باشند، خواه هم عصر آنها باشند خواه نباشند و شامل بقيه انبياء خواه پدران آنها و خواه پسران آنها ميشود.
نويسنده كتاب «انسان در قرآن» مينويسد: چند احتمال در رابطه با اين كه نوع انسان از نظر كرامت مادي در چه مرتبهاي ميباشد، وجود دارد.
1. انسان از تمام مخلوقات پستتر است.
2. انسان از همه مخلوقات برتر است.
3. از بعضي از مخلوقات برتر و از بعضي پستتر است.
4. انسان با مخلوقات ديگر مساوي است.
مخلوقاتي كه در قرآن با انسان مقايسه ميشوند عبارتند از:
1. جن.
2. فرشته.
3. حيوانات.
4. نباتات.
5. جمادات.
انسان بر سه گروه اخير طبق آيات قرآن برتري دارد، مثلا:
«هو الذي سخر البحر لتاكلوا منه حلية تلبسونها...» .[5]
«او كسي است كه دريا را مسخر (شما) ساخت تا از آن گوشت تازه بخوريد و زيوري براي پوشيدن (مانند مرواريد) از آن استخراج كنيد» .
در اين آيه، قرآن، از برتري انسان بر دريا و آنچه در دريا از موجودات زنده هست، خبر ميدهد. يا در آيه ديگر ميخوانيم:
«الم ترو ا ان الله سخر لكم ما في السماوات وما في الارض» .[6]
طبق اين آيه ، آنچه در آسمانها و زمين است مانند خورشيد و ستارگان و معادن و درياها و گياهان و حيوانات، در خدمت انسان گماشته شده است.
از مجموع اين آيات استفاده ميشود انسان بر سه گروه اخير برتري دارد و ريشهي اين تكريم همان قوهي عقل و انديشه و اعضاي بدن او از قبيل دست و زبان و انگشتان است.
اگر انسان از اين اعضاي بدني و عقل محروم بود هرگز نميتوانست با وسايل ابتدايي و قديم و يا مدرن امروز به مسافرتهاي دور و نزديك برود.
معلوم است كه تنها انسان است كه در شرايط زندگي ارضي داراي چنين امتيازاتي است موجودات ديگر با اين كه حركت، رفت و آمد خور و خواب و شهوت دارند ولي از امكاناتي كه انسان برخوردار است محرومند.
«اما برتري انسان بر جن» ، جن هم مانند انسان نيك و بد و صالح و غير صالح ديندار و بيدين دارند ولي از خود، پيامبر ندارند و ناچار از پيامبر انسانها تبعيت ميكنند.
«و انا منا الصالحون ومنا دون ذلك...» . (جن/11) آيا قرآن حكايت از اين دارد كه جنها هم مانند انسانها به دو دسته صالح و نيكوكار و غير صالح تقسيم ميشوند و يا در آيه ديگر خبر ميدهد كه گروهي از آنها مسلمان و گروهي غير مسلمانند ، مانند آيه «و انا منا المسلمونومنا القاسطون» . (جن/14) و در آيه ديگر حكايت از ايمان آوردن گروهي از آنها به پيامبر ميدهد:
«قل اوحي الي انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجبا يهدي الي الرشد فامنا به...» . (جن/1 و 2) و در اين آيه خبر از اين داده ميشود كه گروهي از آنها به وسيله قرآن به راه راست هدايت ميشوند و نتيجه ميگيرد كه انسان از جن هم برتر است.
اما فرشته هم مامور ميشود بر آستان انسانيت سجده كند بنابراين انسانيت واقعي سجود ملائكهها ميشود.
نتيجه اين است كه انسان بر همه موجودات ارضي (زميني) اعم از جن و حيوان برتري ذاتي دارد اما بر فرشتگان برتري ذاتي ندارد چون در قرآن درباره فرشته ها ميخوانيم:
«بل عباد مكرمون. لا يسبقونه بالقول وهم بامره يعملون» .[7]
«همه بندگان مقرب خدا هستند كه هرگز پيش از امر خدا كاري نخواهند كرد و هر چه كنند به فرمان اوست» .
«ان عليكم لحافظين. كراما كاتبين. يعلمون ما تفعلون» .[8]
«البته نگهبانها بر مراقبت احوال و اعمال شما مامورند، آنها نويسندهي اعمال شما و فرشته مقرب شمايند، شما هر چه كنيد همه را ميدانند» .
نتيجه آن كه از نظر ذاتي، انسان و فرشته رقابتي ندارند و از طرفي مانعي ندارد كه از لحاظ كرامت و شرافت اكتسابي حتي بر فرشتگان هم برتري پيدا كنند.[9]
حضرت آيت الله جوادي آملي در ذيل آيه «ثم انشاناه خلقا آخر فتبارك الله احسن الخالقين»[10] «پس خلقتي ديگر انشاء نموديم آفرين بر قدرت كامل بهترين آفريننده» ميفرمايد: خداي كه خود را خالق كل شيء معرفي ميكرد فرمود: «الله خالق كل شيء» .
چه مجردات مثل فرشتگان و چه مادي درباره هيچ كدام نفرموده: «تبارك الله احسن الخالقين» فقط در مورد انسان آن هم بعد از افاضهي روح و خلق جديد فرمود: «ثم انشاناه خلقا آخر فتبارك الله...» يعني مبارك بودن خدا. آيا براي آن است كه نطفه را به صورت علقه درآورد؟
آيا براي آن است كه علقه را به صورت مضغه درآورد؟
آيا براي آن است كه مضغه را به صورت جنين درآورد؟
آيا براي آن است كه ماده جامد را به مرحلهي نفس نباتي و سپس به مرحلهي نفس حيواني رسانيد؟
اين طور نيست چون اين تحولات در بسياري از حيوانات ديگر هم وجود دارد. حيوانات ديگر هم همينطورند; از اين آيه معلوم ميشود مبارك بودن خدا از جهت افاضهي جسم انسان يا نشئهي نباتي او نيست و همچنين مربوط به نشئهي حيواني او هم نيست بلكه مربوط به مقام انسانيت اوست و اين مقام انسانيت است كه مسجود فرشتگان است و مكرمتر از موجودات ديگر و في نفسه گرامي است. باز آيه «فاذا سويته ونفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين» .[11] كه روح انسان را به خودش نسبت داده است و همين افاضه روح الهي مايهي مسجود شدن او بود.[12]
و دليل اين كه انسانيت از ملائكه هم بالاتر است اين است كه مقام انسان مسجود ملائكه شد. نظر آيت الله جوادي آملي هم در كتاب «كرامت در قرآن» همين ميباشد. در نتيجه اگر مخلوقات منحصر در همين پنج گروه ميباشند، انسان اشرف مخلوقات ميباشد و اگر غير از اين پنج گروه، مخلوقاتي ديگري هم داشته باشيم اشرف مخلوقات بودن انسان را نميشود از قرآن استفاده كرد البته نه اين كه قرآن عكس آن را ثابت كرده است بلكه اگر فرضا مخلوقي باشد قرآن در مورد آن توقف كرده است.
امتيازات انسان
تفاوت انسان با ساير موجودات و ممتاز بودن انسان از ساير موجودات چيز واضح و روشني است اما آن چه مورد بحث است اين است كه وجه تمايز انسان با ساير موجودات از ديدگاه قرآن به چه چيزهايي ميباشد؟ .
گفتهاند: تفاوت انسان به همان دليل تركيب ذاتش است كه در قرآن آمده است:
«انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه» .
«ما انسان را از نطفهاي آفريديم كه در آن مخلوطهاي زيادي وجود دارد» .
منابع:
[1] . اسراء/70.7.
[2] . تفسير الميزان (تفسير سورهى اسراء، آيهى/70) .
[3] . بقره/47.
[4] . انعام/86.
[5] . نحل/14.
[6] . لقمان/20.
[7] . انبياء/26و 27.
[8] . انفطار/10 12.
[9] . انسان در قرآن، احمد بهشتي.
[10] . مؤمنون/14.
[11] . حجر/29.
[12] . كرامت در قرآن، ص 98و 99.