مقصود اين است كه استعدادهاي زيادي به تعبير امروز، ژنهاي او هست. بعد ميفرمايد: انسان به مرحلهاي رسيده است كه ما او را مورد آزمايش قرار ميدهيم يعني به حدي از كمال رسيده است كه او را آزاد و مختار آفريديم و لايق و شايسته تكليف و آزمايش و امتحان و نمره دادن ولي موجودات ديگر چنين شايستگي را ندارند.[1]
بعد از اين مقدمهاي كه ذكر شد، امتيازات انسان از ديدگاه قرآن كريم را ملاحظه ميكنيم:
1. يكي از امتيازات انسان در قرآن كريم بيان او ميباشد: «علمه البيان» به او تعليم نطق فرمود.
آنچه انسان به وسيله آن بتواند درون خود را و آموختههاي خود را براي ديگران بازگو كند از آن تعبير به بيان ميشود.
2. يكي ديگر از معيارهاي مورد توجه قرآن خودشناس بودن انسان است : «بل الانسان علي نفسه بصيرة» .[2]
در آيه آمده است كه انسان: خود آگاه است يعني از احوال و وضعيت روحي و اخلاقي خودش خبر دارد و اين آگاهي او از امتيازات او به حساب ميآيد.
3. قدرت يادگيري و آموختن علم:
قرآن در اين باره آورده است «علم الانسان ما لم يعلم»[3] انسان ميتواند چيزي را كه نميداند ياد بگيرد و جهل خود را كم كند و دامنهي علم او را هم محدود نكرده است بلكه مرتب ميتواند از جهالت و نادانيهاي خود پرده بردارد و هزار مسئله مجهولي كه در پيش رو دارد به حل آنها بپردازد و در اين وادي از نقص به سوي كمال حركت كند.
4. متفكر بودن انسان:
يكي ديگر از توجهاتي كه خالق متعال به انسان كرده است او را متفكر قرار داده است.
«يتفكرون في خلق السماوات والارض» .[4]
با تفكر و تدبر است كه انسان قيامت و حشر و نشر را كه در آيات آمده است ميتواند به آن پي ببرد و
هر چيزي را علتيابي كند و براي هر چيزي ابتدا و انتهايي، در نظر بگيرد....[5]
5. فرستادن پيامبر از بين انسانها نه موجودات ديگر:
«يا بني آدم اما ياتينكم رسل منكم يقصون عليكم آياتي...» .[6]
«اي فرزندان آدم چون پيامبراني از جنس شما بيايند و آيات را براي شما بيان كنند»
6. مسجود ملائكه شدن انسان:
«واذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس...» .[7]
«چون فرشتگان را فرمان داديم كه بر آدم سجده كنند همه سجده كردند مگر ابليس» .
7. نمايندهي خدا در روي زمين بودن:
يكي ديگر از امتيازات انسان اين است كه خداوند انسان را جانشين خود و نمايندهي خود در روي زمين قرار داده است و اين را خوب ميدانيم تا انسان داراي مرتبهي بلندي نباشد اين لياقت را پيدا نميكرد كه نمايندهي خداوند معرفي شود:
«واذ قال ربك للملائكة اني جاعل في الارض خليفة» .[8]
«به ياد آر آنگاه كه پروردگار فرشتگان را فرمود من در زمين خليفه خواهم گماشت» .
8.خلقت زمين براي انسان: «والارض وضعها للانام»[9]
البته در اين كه معني انام چه ميباشد اختلاف است. گروهي آن را بر هر ذات روح داري اطلاق كردهاند. و قول ديگر اينكه انام به معني انسان است.
علامه ميفرمايد: الانام الناس[10] و قول ديگر اين است كه انام يعني انسان و جن. بايد توجه داشت در صورتي كه انام منحصرا به معني انسان باشد اين آيه به عنوان امتيازات انسان به حساب ميآيد.
9. انسان اختيار انتخاب خير و شر را دارد:
«ما يدع الانسان بالشر دعاءه بالخيروكان الانسان عجولا» .[11]
البته بايد توجه داشت كه اين امتياز هم نسبتبه بعضي از موجودات ميباشد نه همه آنها زيرا مثلا جن هم مانند انسان از روي اختيار، خير يا شر را انتخاب ميكند.
مواردي كه قرآن انسان را ذم نموده است
البته تذكر اين نكته ضرورت دارد كه در بعضي از آيات قرآن خيلي از انسان تمجيد نموده است و در آيات ديگر ذم كرده است. و ظاهر اين دو دسته با هم تنافي دارد ولي هيچ منافاتي وجود ندارد زيرا با توجه به اينكه انسان موجود دو بعدي ميباشد و يكي از دو بعد او، او را به طرف خوبيها سوق ميدهد و بعد ديگر آن را به طرف لذتهاي زودگذر ميكشاند. لذا هر كدام از اين آيات اشاره به يكي از ابعاد انسان دارد. آياتي كه انسان را تمجيد ميكرد را ملاحظه كرديم، اكنون اشارهاي به آياتي كه انسان را ذم نموده است داريم.
1. بيصبري و شتابزدگي:
«ويدع الانسان بالشر دعاءه بالخير وكان الانسان عجولا» .[12]
عجول در لغت يعني طلب و جستجوي شيء، قبل از رسيدن وقت آن . در اينجا هم انسان تا هوايش به چيزي تعلق گرفت آن را طلب ميكند و اي بسا گاهي آن شر است و به ضرر انسان ميباشد.
2. بخيل بودن:
«كان الانسان قتورا»[13] : «انسان طبعا بخيل و ممسك ميباشد» .
3. آرزوهاي طولاني داشتن:
«ام للانسان ماتمني»[14] : آيا براي آدمي هر چه آرزو ميكند حاصل ميشود (نه هرگز) .
اين آيه خبر از آرزوهاي طولاني بيفايدهاي ميدهد كه انسان را به هلاكت ميرساند و انسان هم به آنها نخواهد رسيد. در فرهنگ قرآن هر آرزوي مدح نشده است چه بسا بسياري از آرزوها هستند كه انسان را به گناه و فسق و معصيت ميكشانند و براي انسان هم سودي ندارند، لذا قرآن شريف از آن به عنوان نكتهي منفي ياد ميكند.
4. جدال با حق:
«ولقد صرفنا في هذا القرآن للناسمن كل مثل وكان الانسان اكثر شيء جدلا».[15]
در اين آيه خبر از اين ميدهد كه آدمي بيشتر از هر چيز، با سخن حق به جدال وخصومت برميخيزد با اين كه حق را ميداند اما پيروي از آن نميكند.
5. طغيان و سركشي «كلا ان الانسان ليطغي».[16]
پيروي از كفر و طغيان يكي ديگر از اميال طبيعي انسان است كه به خاطر پيروي كردن از همين ميل در طول تاريخ خونها ريخته شده است و انسانها به قتل رسيدهاند و ظلمها بر مردم شده است انسانهاي طاغي در طول تاريخ مردم را مورد شكنجه و اذيت و آزار قرار دادهاند.
6. ناسپاس بودن انسان:
«ان الانسان لربه لكنود» . لكنود حكايت از همان ناسپاسي انسان ميكند.
7. كم ظرفيتبودن انسان:
«ان الانسان خلق هلوعا. اذا مسه الشر جزوعا واذا مسه الخير منوعا».[17]
خلاصه انسان آنقدر كم ظرفيت است كه اگر كوچك ترين گرفتاري براي وي پيش آيد، جزع او بلند ميشود و دست به ناسپاسي ميزند واگر كوچك ترين نعمتي را احساس كند و به آن برسد مانع ديگران ميشود.
منابع:
[1] . انسان كامل، چاپ صدرا، ص 40.
[2] . قيامت/14.
[3] . علق/5.
[4] . آل عمران/191.
[5] . ر.ك: تفسير الميزان، در ذيل آيه.
[6] . اعراف/35.
[7] . بقره/34.
[8] . بقره/30.
[9] . الرحمن/10.
[10] . تفسير الميزان در ذيل همين آيه.
[11] . اسراء/11.
[12] . اسراء/11.
[13] . اسراء/100.
[14] . نجم/24.
[15] . كهف/54.
[16] . عاديات/6.
[17] . معارج/2119.