از جمله آياتي كه به وضوح مقام انسان را در قرآنكريم بيان ميكند. آياتي است كه تقريباً در اوائل سوره بزرگ بقره يعني آيات (30 – 34) آن سوره آمده است.
در اين سوره خداوند به فرشتگان خطاب ميكند كه ميخواهم براي خود در زمين جانشين قرار دهيم (با اين خطاب، مقام و ارزش و رسالت انسان از نظر قرآن روشن ميشود و آن نمايندگي خداوند در زمين است. فرشتگان اعتراض ميكنند كه ميخواهي در روي زمين كسي را قرار دهي كه به خونريزي و فساد بپردازد و خداوند ميفرمايد من چيزي را ميدانم كه شما نميدانيد.
«و اذ قال ربك للملائكه اني جاعل في الارض خليفه قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك قال اني اعلم ما لا تعلمون. [1]
«خليفه» به معني جانشين است، ولي منظور از آن در اينجا، خلافت الهي و نمايندگي خدا در زمين است، زيرا سؤالي كه بعد از اين فرشتگان ميكنند و ميگويند، نسل آدم ممكن است مبدأ فساد و خونريزي شود و ما تسبيح و تقديس تو ميكنيم، متناسب همين معني است چرا كه نمايندگي خدا در زمين با اين كارها سازگار نيست. خداوند ميخواست موجودي بيافريند كه گل سرسبد عالم هستي باشد و شايسته مقام خلافت الهي و نماينده «الله» در زمين گردد.
در حديثي كه از امام صادق(ع) در تفسير اين آيات آمده كه فرشتگان بعد از آگاهي از مقام آدم دانستند كه او و فرزندانش سزاوارترند كه خليفه الهي در زمين و حجتهاي او بر خلق باشند.
فرشتگان فكر ميكردند كه اگر هدف، عبوديت و بندگي است، كه ما مصداق كامل آن هستيم، همواره غرق در عبادتيم و از همه كس، سزاوارتر به خلافت هستيم. بيخبر از اينكه عبادت آنها باتوجه به اينكه شهوت و غضب و خواستهاي گوناگون دروجودشان راه ندارد، با عبادت و بندگي انسان كه اميال و شهوات او را احاطه كرده و شيطان از هر سو او را وسوسه ميكند، تفاوت فراواني دارد، آنها چه ميدانستند كه از نسل آدم، پيامبراني همچون محمد صليالله عليه و آله و ابراهيم و نوح و موسي و عيسي عليهمالسلام و اماماني همچون علي عليهالسلام و فرزندانش از ائمه معصومين و بندگان صالح و شهيدان و مردان و زنان بزرگواري كه همة وجود خود را عاشقانه در راه خدا ميدهند، قدم بر عرصه وجود خواهند گذاشت. انسانهايي كه تنها يك ساعت تفكر آنها برابر سالها عبادت فرشتگان است. [2]
آدم به لطف پروردگار، داراي استعدادهاي فوقالعاده براي درك حقايق هستي بود، خداوند اين استعداد او را به فعليت و ظهور رسانيد و به گفته قرآن به آدم همه اسماء (حقايق و اسرار هستي) را تعليم داد. «علم آدم الاسماء كلها»
در حديثي داريم كه از امام صادق(ع) پيرامون اين آيه سؤال كردند، فرمود: منظور زمينها، كوهها، درهها، و بستر رودخانهها (و خلاصه تمامي موجودات) ميباشد. (سپس امام(ع) به فرشي كه زيرپايش گسترده بود، نظري افكند و فرمود) حتي اين فرش هم از اموري بوده كه خدا به آدم تعليم داده است. [3]
بنابراين علم اسماء چيزي شبيه به علم لغات نبوده است، بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كيفيات و خواص آنها بوده است، خداوند اين علم را به آدم تعليم كرد تا بتواند از مواهب مادي و معنوي اين جهان در مسير تكامل خويش بهره گيرد. همچنين استعداد نامگذاري اشياء را به او ارزاني داشت تا بتواند اشياء را نامگذاري كند و در موردنياز نام آنها را بخواند تا لازم نباشد عين آن چيز را نشان دهد.
و اين خود نعمتي بزرگ است، ما هنگامي به اهميت اين موضوع پي ميبريم كه ميبينيم بشر امروز هرچه دارد، به وسيله كتاب و نوشتن است و همة ذخائر علمي گذشتگان در نوشتههاي او جمع است و اين خود به خاطر نامگذاري اشياء و خواص آنها است و گرنه هيچگاه ممكن نبود علوم گذشتگان به آيندگان منتقل شود. در حقيقت سجده فرشتگان بر آدم سجده براي خدا به خاطر آفرينش چنين موجود شگرفي بود. علامه طباطبايي ميفرمايد:
«سجده ملائكه بر آدم از باب خضوع ايشان در برابر مقام كمال انساني بوده و آدم جنبه قبله را براي ايشان داشته، و وي با وجود خود، انسانيت را در برابر ايشان مجسم نموده بود.» [4]
و در كتاب عيونالاخبار از امام رضا(ع) چنين ميخوانيم: كان سجودهم «لله تعالي عبودية و لآدم اكراماً و طاعة لكوننا في صلبه»
سجدة فرشتگان، پرستش خداوند از يك سو و اكرام و احترام آدم از سوي ديگر بود، چرا كه ما در صلب آدم بوديم. [5]
[1] بقره / 30
[2] تلخيص / تفسير جوان ج1 ص 35.
[3] همان مدرك به نقل از تفسير مجمعالبيان ذيل آيات مورد بحث.
[4] . مباحث علمي در تفسيرالميزان، ج1، ص 486.
[5] . تفسير جوان، ج1 به نقل از نورالثقلين ، ج1، ص 58.