داستان آفرينش انسان كه در قرآنكريم به آن پرداخته شده است و مقام خليفهاللهي آدم و سجده ملائكه در برابر آدم و خضوع آنها و اجراي فرمان خداوند توسط فرشتگان و تمرّد شيطان از انجام سجده بر آدم و موضوعات پس از آن كه قرآنكريم به تفصيل و گاه به اجمال به آن پرداخته است در حقيقت اولين كلاسهاي آموزشي اعتقادي و اخلاقي است كه خداوند آن را ترسيم نموده است. و با بيان آن انسان را به راه مستقيم انبياء و اولياء الهي دعوت كرده و از راه شيطان كه راه تمرد و گمراهي و ضلالت است برحذر داشته است. واژه شيطان به معني دور شده از خير است چنانكه در مجمعالبيان «البعيد من الخير» گفته شده است. [1] البته معاني مختلفي براي آن بيان شده كه جاي طرح آن نميباشد. زيرا بناي اين نوشتار بر سادگي و اختصار در طرح موضوعات ميباشد به گونهاي كه اكثر مخاطبان در هر سطحي بتوانند از آن بهرهمند شوند.
بهرحال شيطان معروف به اين خاطر شيطان ناميده شده كه از رحمت الهي دور است. نام ديگر او كه قرآنكريم بيان داشته «ابليس» است.
كلمه «ابليس» نيز به معني مأيوس از رحمت خداوند ميباشد. علت نااميدي او از رحمت خداوند تمرد او از دستور خدا بود. قرآنكريم در اين باره ميفرمايد: و اذ قلنا للملائكه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس ابي و استكبر و كان من الكافرين. [2]
و هنگامي كه به فرشتگان گفتيم براي آدم سجده و خضوع كنيد، همگي سجده كردند جز ابليس (شيطان) كه سرباز زد و تكبر ورزيد (و به خاطر نافرماني و تكبر) از كافران شد.
شيطان پيش از اين تمرد از فرمان خدا داراي مقام بود. علي عليه السلام در اين باره ميفرمايد:
از كاري كه خداوند با ابليس كرد عبرت بگيريد، چه، كار درازمدت و كوششهاي توانفرساي او را، به سبب لحظهاي تكبر، باطل ساخت. او شش هزار سال خدا را پرستش كرده بود كه معلوم نيست آيا از سالهاي دنياست يا سالهاي آخرت.
«و قد كان عبدالله سته آلاف سنه، لايدري امن سني الدنيا ام من سني الاخره...» [3]
انگيزه او از اين تمرد و مخالفت با فرمان الهي، كبر و غرور و تعصب خاصي بود كه به او چيره شد. او چنين گمان ميكرد كه از همه حتي آدم برتر است او فرمان الهي را اطاعت نكرد و آن را نادرست ميدانست.
شيطان هم از نظر اعتقادي و هم از لحاظ اخلاقي منحرف شد به گونهاي كه جزء كافران قرار گرفت.
پس از آن آدم (ع) در بهشت الهي جاي گرفت. قرآنكريم در اين باره ميفرمايد: و قلنا يا آدم اسكن انت و زوجك الجنه و كلا منها رغداً حيث شئتما و لا تقربا هذه الشجره فتكونا من الظالمين. [4]
و گفتيم: اي آدم، تو با همسرت در بهشت سكونت كن و از (نعمتهاي) آن گوارا هرچه ميخواهيد، بخوريد (اما) نزديك اين درخت نشويد كه از ستمگران خواهيد شد.
مهمترين جنبه داستان آدم و قرار گرفتن او در بهشت و خوردن از آن ميوه ممنوعه و خروج از بهشت و نيز تمرد شيطان و رانده شدن او بيان دوگونه رفتار و روش است. بدينگونه كه:
خداوند فرمان سجده بر آدم را صادر ميفرمايد:
ملائكه پس از طرح سؤالاتي همگي سجده ميكنند و فرمان الهي را اجرا ميكنند شيطان به دليل خودپسندي و خودبرتربيني و تكبر عصيان ميكند و از فرمان الهي سرپيچي ميكند و رانده ميشود.
آدم از شجره ممنوعه (هرچه بود) ميخورد و ترك اولي ميكند و از بهشت خارج ميشود. پس از آن قرآنكريم دو روش را به تصوير ميكشد. يكي روش آدم و ديگري روش شيطان.
آدم و همسرش به عنوان گل سرسبد جهان آفرينش پس از خطاهايي كه مرتكب ميشوند به فكر جبران آن ميا فتند و اعتراف ميكنند كه به خود ستم كرده و در پيشگاه الهي عرضه ميدارند:
قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين. [5]
گفتند: پروردگارا ما به خويشتن ستم كرديم و اگر ما را نبخشي و برما رحم نكني، از زيانكاران خواهيم بود.
آدم توبه ميكند، طلب آمرزش ميكند، در برابر خداوند همچنان سرتعظيم فرود ميآمد و از خداوند ميخواهد كه از خطاي او چشم پوشي كند.
و خداوند توبه او را ميپذيرد.
و تلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هوالتواب الرحيم [6]
سپس آدم از پروردگار خود كلماتي را دريافت داشت (و با آن توبه كرد) و خداوند توبة او را پذيرفت، خداوند تواب و رحيم است.
در اينكه كلمات و سخناني كه خداوند براي توبه به آدم تعليم داد چه سخناني بود، در ميان مفسران بحث فراوان است. معروف اين است كه همان جملات آيه 23 سورة اعراف باشد كه پيش از اين بيان شد. البته در رواياتي كه از اهل بيت عليهمالسلام وارد شده ميخوانيم كه: مقصود از «كلمات» تعليم اسماء بهترين مخلوق خدا، يعني محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام بوده است.
و آدم با توسل به اين كلمات ازدرگاه خداوند، تقاضاي بخشش نمود و خدا او را بخشيد.
اما شيطان پس از رانده شدن از درگاه رحمت الهي از خداوند درخواست مي كند كه او را تا روز رستاخيز مهلت بدهد و خداوند به او مهلت ميدهد.
قال انظرني الي يوم يبعثون. قال انك من المنظرين [7]
ولي به جاي اينكه از تمرد خود برگردد و طلب آمرزش كند بر طغيان و لجاجت خود ميافزايد. قرآنكريم سخن شيطان را كه مصمم بر گمراه كردن انسانهاست اينگونه بيان ميكند:
قال فبما اغويتني لاقعدن لهم صراطك المستقيم. ثم لاتينهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و عن شمائلهم و لا تجدن اكثرهم شاكرين [8]
گفت: اكنون كه مرا گمراه ساختي، من بر سر راه مستقيم تو براي آنها كمين ميكنم. سپس از پيشرو و پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغ آنها ميروم و اكثر آنها را شكرگزار نخواهي يافت.
در روايتي از امام باقر عليهالسلام در تفسير آيه فوق آمده است.
منظور از آمدن شيطان به سراغ انسان از پيشرو، اين است كه آخرت و جهاني را كه درپيش دارد، در نظر او سبك و ساده جلوه ميدهد و منظور از پشت سر، اين است كه آنها را به گردآوري اموال و تجمع ثروت و بخلورزيدن از پرداخت حقوق واجب به خاطر وارثان دعوت ميكند و منظور از طرف راست، اين است كه امور معنوي را به وسيله شبهات و ايجاد شك و ترديد ضايع ميسازد و منظور از طرف چپ، اين است كه لذات مادي و شهوات را درنظر آنها جلوه ميدهد. [9]
[1] قاموس قرآن ج4، ص 32.
[2] بقره / 34.
[3] . منتخب ميزان الحكمه ص404.
[4] . بقره / 35.
[5] . اعراف / 23.
[6] . اعراف / 23
[7] . اعراف / 14 و 15
[8] . اعراف / 16 و 17.
[9] . تفسير جامع ج2 ص 485، تفسير جوان ج1 ص 522.