گرچه نام مرگ براي بسياري هول انگيز و وحشتناك است، ولي در جهان بيني اسلامي اين موضوع چهره ديگري دارد، چرا كه مرگ گذرگاهي است به جهان ديگر، و در حقيقت يك تولد ثانوي محسوب ميشود.
قرآن مجيد روي اين مسأله زياد تكيه كرده و با تعبيرات مختلفي اين رويداد مهم را كه به هر حال براي تمامي افراد بدون استثناء رخ ميدهد حقيقت آن را شكافته و گفتنيها را پيرامون آن گفته است.
با اين اشاره، به قرآن باز ميگرديم و به آيات زير گوش جان ميسپاريم:
1ـ كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ.[1]
هر كس مرگ را ميچشد و شما پاداش خود را به طور كامل در روز قيامت خواهيد گرفت.
2ـ اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى.[2]
خداوند ارواح را به هنگام «مرگ» قبض ميكند و ارواحي را كه نمردهاند نيز به هنگام «خواب» ميگيرد سپس ارواح كساني را كه فرمان مرگ آنها را صادر كرده نگه ميدارد و ارواح ديگري را (كه بايد زنده بمانند) باز ميگرداند تا سر آمد معيني.
3ـ قُلْ يَتَوَفَّيكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ.[3]
بگو: فرشتهي مرگ كه بر شما مأمور شده (روح) شما را ميگيرد سپس به سوي پروردگارتان باز ميگرديد.
4ـ الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.[4]
همانها كه فرشتگان (قبض ارواح) روحشان را ميگيرند در حالي كه به خود ظلم كرده بودند در اين هنگام آنها تسليم ميشوند (و ميگويند) ما كار بدي انجام نميداديم آري خداوند به آنچه انجام ميداديد عالم است.
5ـ الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.[5]
همانها كه فرشتگان (قبض ارواح) روحشان را ميگيرند در حالي كه پاك و پاكيزهاند به آنها ميگويند سلام بر شما باد وارد بهشت شويد به خاطر اعمالي كه انجام ميداديد!
6ـ تَبارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ـ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ.[6]
پر بركت و زوال ناپذير است كسي كه حكومت جهان هستي به دست او است و بر همه چيز قادر است ـ همان كسي كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك بهتر عمل ميكنيد و او شكست ناپذير و بخشنده است.
تفسير و جمع بندي
1ـ مرگ يك قانون عمومي است
نخستين آيه سخن از عموميت قانون مرگ ميگويد، سرنوشتي كه براي همهي انسانها، همهي موجودات زنده، بلكه حتي براي موجودات غير زنده حتمي است، ميفرمايد: «هر انساني (سرانجام) مرگ را ميچشد» (كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ).
اين تعبير در سه آيهي قرآن مجيد آمده است[7] و تكرار آن اشارهاي است به قطعي بودن مرگ، و ضمناً هشداري است به همه انسانها كه از اين سرنوشت قطعي غافل نشوند.
و از آنجا كه مرگ دريچهاي است به سوي عالم بقا، بلا فاصله بعد از آن ميافزايد: «پاداش عمل خويش را به طور كامل فقط در قيامت خواهيد گرفت» (وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ).
اشاره به اينكه دنيا جاي عمل است نه حساب و جزا، و آخرت جاي حساب و جزا است نه عمل، هر چند در دنيا و عالم برزخ اجر و پاداشهاي محدودي وجود دارد، ولي مسلماً اجر و پاداش كامل تنها در سراي آخرت است.
اين احتمال نيز وجود دارد كه تعبير فوق اشاره به اين باشد كه در قيامت تنها وسيله نجات آدمي اعمال پاك اوست، و گرنه مال و جاه و مقام و فرزند و عشيره و قبيله، گرهاي از كار كسي نميگشايند، شبيه «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ ـ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»[8] (روزي كه مال و فرزندان سودي نميبخشند مگر كسي كه در پيشگاه خدا با قلب سليم (از شرك و اعتقادات فاسد) حاضر شود».
ولي تفسير اول مناسبتر به نظر ميرسد و بسياري از مفسران آن را برگزيدهاند.
ضمناً از اين آيه استفاده ميشود كه اولا روح آدمي با مرگ او نميميرد، چرا كه ميگويد هر نفسي مرگ را ميچشد، و معني چشيدن اين است كه روح باقي است و مرگ را درك ميكند، و ثانياً از آن استفاده ميشود كه روح غير از بدن است، چرا كه با مرگ آن باقي است.
درست است كه واژه «نفس» گاهي بر خداوند نيز اطلاق شده است مانند سخن عيسي ـ عليه السّلام ـ در برابر خداوند، وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ[9] ولي واضح است كه در آيه مورد بحث، تعبير «كل نفس» اشاره به مخلوقات است نه خالق.
2ـ حقيقت مرگ
در حالي كه بسياري مرگ را به عنوان فنا و نيستي و پايان يافتن همه چيز ميپندارند، و به همين دليل از آن سخت بيمناكند و در وحشتند، قرآن مجيد حقيقت آن را به عنوان «توفي» (قبض كردن و دريافت داشتن روح انسان به وسيله ذات پاك پروردگار، يا به تعبير ديگر انتقال از عالمي حقير و كوچك به جهاني بزرگ و والا) تفسير كرده است. در دومين آيه ميفرمايد: «خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض ميكند» (اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها).[10]
سپس براي اينكه نمونهاي از مرگ را در زندگي اين جهان ارائه دهد، ميافزايد: «و نيز ارواحي را كه نمردهاند به هنگام خواب ميگيرد» (وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها).
سپس ارواح كساني را كه فرمان مرگ آنها را صادر كرده نگه ميدارد (و هرگز از خواب بيدار نميشوند) و ارواح ديگري را (كه هنوز بايد زندگي اين دنيا را ادامه دهند) «باز ميگرداند تا سر آمد معيني» (فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى).
و در اين نشانههاي روشني است (از قانون مرگ و حيات و حقيقت اين دو پديده) «براي كساني كه تفكر ميكنند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ).
هدف قرآن بيان اين حقيقت است كه: همان گونه كه در عالم خواب روح انسان نابود نميشود، بلكه موقتاً رابطه آن با بدن ضعيف ميگردد، و به همين دليل ميتواند در عوالمي سير كند، همين طور با مردن نيز فنائي در كار نيست، بلكه آزاد شدن روح و سير در عوالم بزرگ ديگر است.
«يتوفي» از ماده «وفي» در اصل به معني كمال است، و لذا «در هم وافي» به معني در هم كامل است. (كامل از نظر وزن و از نظر مقدار نقره) و به اين ترتيب توفي به معني دريافت كامل است، و با توجه به اينكه گيرنده و دريافت كننده خدا است مفهوم اين جمله گام نهادن انسان بعد از مرگ به جهاني بالاتر و والاتر است.
اين ديدگاه درباره مرگ بسياري از مفاهيم و محاسبات را دگرگون ميسازد، و همين است كه آن را به عنوان دريچهاي به سوي عالم بقا معرفي ميكند.
اين نكته نيز قابل توجه است كه آيه فوق با هماهنگ شمردن «خواب» و «مرگ» به همه انسانها هشدار ميدهد چگونه از مرگ غافل ميشويد در حالي كه برادر مرگ در هر شبانه روز به سراغ شما ميآيد و آن را به خوبي لمس ميكنيد!
در حال خواب از اين جهان بيگانه ميشويد و از تمام زندگي و مقام و هستي خود موقتاً جدا ميگرديد، مرگ نيز يك خواب جاوداني است، و خواب يك مرگ موقت، و شايد جمله آخر آيه «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ». اشاره به تمام اين جهات باشد.
3ـ فرشتگان قبض ارواح
گرچه در آيه گذشته قبض ارواح به خدا نسبت داده شده بود ولي از آيات ديگر قرآن استفاده ميشود كه اين كار به وسيلهي فرشتگان صورت ميگيرد، در سومين آيه مورد بحث آمده است كه به پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ دستور ميدهد در مقابل انكار معاد از سوي مشركان «بگو: فرشته مرگ كه بر شما مأمور شده، قبض روح شما ميكند، سپس به سوي پروردگارتان باز ميگرديد». (قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ).
قابل توجه اينكه در اينجا سخن از فرشته مرگ در ميان است، فرشتهاي كه براي اين كار مأموريت دارد، در حالي كه در آيات قبل، قبض كننده ارواح، خدا معرفي شده و در آيه 42 زمر، مجموعهاي از فرشتگان (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ).
و در آيه 61 انعام رسولان الهي (تَوَفَّتهُ رُسُلُنا) كمي دقت در آيات فوق، نشان ميدهد كه هيچ گونه تضادي در ميان آنها نيست، زيرا قبض كننده اصلي ذات پاك خدا است، و سپس در عالم اسباب «فرشته بزرگ مرگ» (عزرائيل) مجري اين فرمان است، و او نيز به وسيله «گروهي از فرشتگان» و رسولان الهي كه اشاره به همان فرشتگان است، اين مأموريت را انجام ميدهد.
اصولاً حوادث مهم اين جهان به وسيله فرشتگان صورت ميگيرد كه همه سر بر فرمان خدايند، و مجري فرمان اويند، و مرگ كه يكي از حوادث مهم اين جهان است، از اين قانون مستثني نيست.
جمله «ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» (سپس به سوي پروردگارتان باز ميگرديد) اشاره به اين است كه مرگ مقدمهاي است براي بازگشت به سوي حق در اين سير صعودي، همانگونه كه تولد دريچهاي است به سوي عالم فنا و سير نزولي روح انسان، و تعبير به «ثم» ممكن است اشارهاي به وجود برزخ باشد.
منابع:
[1] . آل عمران / 185.
[2] . زمر / 42.
[3] . سجده / 11.
[4] . نحل / 28.
[5] . نحل / 32.
[6] . ملك / 1 ـ 2.
[7]. آل عمران 185 ـ انبياء 35 و عنكبوت 57.
[8] . شعراء / 89.
[9] . مائده / 116.
[10]. ضمير در «موتها» گرچه ظاهراً به «نفس» برمي گردد ولي در واقع اشاره به ابدان و اجساد انسانها است زيرا بدن ميميرد نه روح همچنين ضمير در «منامها».